• داستان موفقیت فرزندان امین آراسته

داستان ستاره

ستاره به کاوشگری و تحقیق کردن علاقه زیادی داشت و فکرش رو نمیکرد هیچ وقت به آرزوش برسه اما …

ستاره تو خانواده ای پرجمعیت تو سیستان و بلوچستان به دنیا اومد، اون وقتی بدنیا اومد پدرش مسن و از کار افتاده بود. ستاره از دوران راهنمایی تو مدارس تیزهوشان درس میخوند و برای دانشگاهم با یه رتبه خیلی خوب دانشگاه قبول شد اما رفتن به تهران و هزینه هاش براش مقدور نبود. اما اون با موسسه خیریه امین آراسته آشنا شد و تونست با حمایتی که موسسه ازش میکنه به تحصیلش ادامه بده. ستاره الان دکترای میکروب شناسی دانشگاه تهران داره و تونسته ۶ تا مقاله ISI بنویسه و سه تا کتاب چاپ کنه

داستان مسعود

مسعود حتی تو خیالاتش هم تصور نمیکرد روزی یک کار آفرین بزرگ بشه ..

پدر و مادر مسعود تو یکی از شهرستانهای کوچیک و محروم سرایدار بهزیستی بودن و درآمد خانواده جواب گوی زندگی روزمره و عادی خانواده نبود ولی تمام این سختی ها و دشواری ها نتونست جلوی مسعود رو بگیره اون با تلاش و پشت کار وحمایت ها و مشاوره های موسسه امین آراسته موفقیت های زیادی پیداکرد مثل: کسب و کار تو زمینه ی اجاره ویلا که توسط اون چندین نفر دیگه هم مشغول به کارشدن . مسعود تونست ۳ تا مقاله تو ISI ثبت کنه و مدرس دانشگاهایی مثل تهران و بهشتی بشه و مدرک دکتراش رو از دانشگاه شهید بهشتی بگیره. مسعود ماجرای ما حتی مجلس عروسیش هم همراه دانشجوهای دیگه توسط موسسه امین آراسته گرفته شد.

 

داستان مریم

یکی از خواسته های مریم برقراری عدالت و برابری بود که تونست به این خواستش جامعه عمل بپوشونه، پدر مریم کاگر بود برادرش هم که دانشجو بود برای گذران زندگی کارگری میکردند. مریم تصمیم گرفت سخت تلاش کنه تا بتونه به خانواده کمک کنه . مریم با تلاش فراوان تونست تو کنکور رتبه بسیار بالایی بیاره و حقوق دانشگاه تهران قبول شه .مریم بعد از قبولیش جزو فرزندان امین آراسته شد واینجوری روند تحصیلیش هم از لحاظ مالی و هم مشاوره ای راحت ترشد ومریم الان شده دادیار دادسرا عالی انقلاب اسلامی

داستان شیما

شیما الآن معلمه میخواین بدونین شرایط سخت رو چطوری پشت سر گذاشته؟

شیما دختر بسیار تیز هوش وتوانمندیه ساکن یکی از روستا های کردستانه که پدرش فوت شده و خونشون هم تو زلزله به صورت کامل تخریب شد و مجبورشدن تو خونه برادرش زندگی کنن و بعد از هفت سال هم هنوز توانایی اجاره خونه ای جدا رو ندارن اما باحمایت های موسسه امین آراسته تونست مدرک تحصیلیش رو با نمرات عالی از دانشگاه شهید بهشتی بگیره و یه معلم عالی بشه و به رویاهای کودکیش برسه

 

داستان فاطمه

فاطمه همیشه میگفت من باید پزشک بشم و به خواستش رسید!
مادر فاطمه پرستار بازنشسته و مهربونی بود که بعد از باز نشستگی هم پرستاری پدر بیمار فاطمه رو بر عهده داشت . پدر فاطمه به دلیل بیماری قلبی تواناییه کار کردن نداشته وحقوق مادرش هم حتی جوابگو خرج درمان پدرش نبود. بعد از اینکه فاطمه تو کنکور رتبه عالی آورد شد یکی از فرزندان امین آراسته شد و شرایط تحصیل براش آسون تر شد وتونست بشه متخصص ریه و عضو هئیت علمی دانشگاه علوم پزشکی بندر عباس

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *